سلام به همه

به خواست خدا آبدارخونه سایبری هم راه انداختیم هرکدوم از دوستان که میتونند کمک کنند خبری بدند...

traway.ir

دسته ها : روزگار نو! - صبحگاه
سه شنبه هفدهم 1 1389

به علت مشکلات جدید تبیان به همن معلم فراری بر می گردیم!

traway.blogfa.com 

دسته ها :
جمعه بیستم 6 1388

سلام صاحبخانه جان

اون وقتها یک بار گفتم:

ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم ولی بر فراقت چگونه صبر کنم؟

دعای کمیل

و تو گفتی:

بر من پشت کرده ای در حالیکه اگر می دانستی چقدر دوستت دارم چه قدر چشم به راه‌ آمدنت هستم ، بند بند وجودت از شدت شوق پاره میشد.

حدیث قدسی/شیخ حر عاملی

####

امروز این منم که افسوس میخورم زیرا زمانی خدا همسایه ام بود...

و امروز...

گناهی رگ گردنم را گروگان گرفته است...

#####

صاحبخانه جان این روزا خیلی ناراحتم بعضیا خیلی راحت خون شهیدا رو بی خیال شدند...

بعضیا از اسم مرجع تقلید سواستفاده می کنند

ماها هم که بی خیال نشستیم که شاید جومونگ کره ای / اسرائیلی بیاید و ...

صاحبخانه جان به حق این روزا تلنگری به ما بزن تا که شاید زخمی از زخمهای دل آنمرهم درد منتظران رو مرهم باشیم...

همین...

دسته ها : روزگار نو!
شنبه سی یکم 5 1388

سلام...

بالاخره از بلاگفا اسباب کشی کردم...

آدرس قبلی وبلاگ این بود:

traway.blogfa.com

از دوستانی که وبلاگ قبلی رو پیوند زده بودندخواهش میکنم این وبلاگ رو پیوند کنند و خبری هم به من بددند...

دسته ها : صبحگاه
پنج شنبه بیست و نهم 5 1388

از چه باید گفت چه باید نوشت و کدامین برگ یارای نوشتن جملات است و خاطرات سخت بر دل پیر جمعمان را دارد. مطمئنا باید درختان راقلم گلبرگ ها را دفتر کرد تا به توان حد اقل زخم‌های دلش را روی آنان به یادگار نوشت.

از چه بگویم از کدامین غربتش از زخم 72 یار بهشتی بگویم یا از خاطرات پیر خمین بنویسم؟

آیا باید این چیزها را نوشت یا اینکه بگذاریم با گذشت زمان به دست فراموشی بروند و در گرد و غبار خاطرات محوشان شوند؟

هیچ وقت آرزو نمی کنم به جای سید علی باشم

سیدی که به همراه خمینی بت شکن سختیها و مشقات زندان های رژیم شاه را تحمل کرد.

او   که با بند بند وجودش با سنگرهای جنوب آشنا شده بود.

نه سید علی جایی دیگر است ، کوه صبری دیگر است. چگونه مانند کوه تحمل کرد داغ پیر و مرادش نمی‌دانم شاید تحمل می کند تا به ما بیاموزد درس صبر و استقامت را،  بیاموزد اگر پیر و مرادت رفت نباید راهش را فراموش کرد.

در 15 خرداد بود که شد رهبر و مقتدا تا کنون اندیشیده اید که هر زمان غمی گریبان گیرمان می شودبه بزرگ و رهبری پناه می بریم، حال اکنون رهبر و مقتدای ما که دلش خون از دست دادن یاران و دوستان وفادار است به که پناه می برد، اری می دانم به مهدی موعود.

می دانم سید هر زمان از دست بی بند و باریهای من و تو زخم می خورد وقتی داغ یارانی چون آوینی و صیاد شیرازی را می بیند به مسجد جمکران پناه می برد ، با مقتدایش راز دل می گوید.

اگر علی (ع) با چاه مدینه راز دل می گفت اکنون سید علی ما با چاه جمکران زمزمه عاشقانه و عارفانه دارد.

رهبر و مقتدای ما  یک دستش در دست مهدی زهراست تا هیچ وقت غم‌های روزگار استقامتش را از بین نبرد.

حال ما جوانان و نوجوانان باید بدانیم قوم کوفه نباشیم که علی تنها در دل چاه راز و نیاز کند .

نگذاریم سید علی ما هم دم چاه جمکران شود.

بیایید برای زخم های دلش و برای تمام داغهای  دوستانی که دیده است مرهم باشیم.

 

دسته ها : روزگار نو!
دوشنبه بیست و ششم 5 1388
X