از چه باید گفت چه باید نوشت و کدامین برگ یارای نوشتن جملات است و خاطرات سخت بر دل پیر جمعمان را دارد. مطمئنا باید درختان راقلم گلبرگ ها را دفتر کرد تا به توان حد اقل زخم‌های دلش را روی آنان به یادگار نوشت.

از چه بگویم از کدامین غربتش از زخم 72 یار بهشتی بگویم یا از خاطرات پیر خمین بنویسم؟

آیا باید این چیزها را نوشت یا اینکه بگذاریم با گذشت زمان به دست فراموشی بروند و در گرد و غبار خاطرات محوشان شوند؟

هیچ وقت آرزو نمی کنم به جای سید علی باشم

سیدی که به همراه خمینی بت شکن سختیها و مشقات زندان های رژیم شاه را تحمل کرد.

او   که با بند بند وجودش با سنگرهای جنوب آشنا شده بود.

نه سید علی جایی دیگر است ، کوه صبری دیگر است. چگونه مانند کوه تحمل کرد داغ پیر و مرادش نمی‌دانم شاید تحمل می کند تا به ما بیاموزد درس صبر و استقامت را،  بیاموزد اگر پیر و مرادت رفت نباید راهش را فراموش کرد.

در 15 خرداد بود که شد رهبر و مقتدا تا کنون اندیشیده اید که هر زمان غمی گریبان گیرمان می شودبه بزرگ و رهبری پناه می بریم، حال اکنون رهبر و مقتدای ما که دلش خون از دست دادن یاران و دوستان وفادار است به که پناه می برد، اری می دانم به مهدی موعود.

می دانم سید هر زمان از دست بی بند و باریهای من و تو زخم می خورد وقتی داغ یارانی چون آوینی و صیاد شیرازی را می بیند به مسجد جمکران پناه می برد ، با مقتدایش راز دل می گوید.

اگر علی (ع) با چاه مدینه راز دل می گفت اکنون سید علی ما با چاه جمکران زمزمه عاشقانه و عارفانه دارد.

رهبر و مقتدای ما  یک دستش در دست مهدی زهراست تا هیچ وقت غم‌های روزگار استقامتش را از بین نبرد.

حال ما جوانان و نوجوانان باید بدانیم قوم کوفه نباشیم که علی تنها در دل چاه راز و نیاز کند .

نگذاریم سید علی ما هم دم چاه جمکران شود.

بیایید برای زخم های دلش و برای تمام داغهای  دوستانی که دیده است مرهم باشیم.

 


دسته ها : روزگار نو!
دوشنبه بیست و ششم 5 1388
X